متن گلچین سروده های مریم

هزینه های پنهان زندگی :

هزینه دیسیپلین، لذت است.
هزینه متفاوت بودن،تنهایی است.
هزینه التیام، مواجه است.
هزینه نور داشتن، سوختن در تاریکی است.
هزینه خودت بودن،قضاوت شدن است.
هزینه خواستن، رنج کشیدن است.
هزینه نه نگفتن، ترک شدن است.
هزینه عشق ورزیدن، آسیب پذیری است.
هزینه جلو رفتن،جا گذاشتن...

Love is sometimes loving someone whom you will not reach to...

‏عشق گاهی وقتا دوست داشتن کسیه که هیچ وقت به دستش نمیاری

هرڪز نفسی
ڪَرم تر از عشق ندیدم

این عشق
همان مرهم درد است ڪہ دیدم ...

"در زندگیم سختیهایی را تحمل کردم که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم.
حتى بعدها، باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم.
انسان خودش را نمی شناسد، خصوصا قدرتهایش را"

آدمهارو منتظر نذارید،
هیچ‌کسی بعد از یک انتظار طولانی اون آدمِ سابقی که میشناختید نیست...

جالبه که بدونید دوش آب سرد در واقع برای شما خوب است.
آنها به کاهش افسردگی کمک می کنند و به حفظ سلامت موهای پوست کمک می کنند.

‏انسان‌ها به امید زنده‌اند،
اما امیدهایی که بیش از حد طول بکشند
قاتلان بی‌صدا هستند …

اگر یک روزی بتونم تو رو ببوسم و بعدش وارد جهنم بشم،
می‌تونم با افتخار برای شیطان تعریف کنم
که من بهشتو دیدم بدون این‌‌که واردش بشم

مثبت_اندیشان

وقتی در زندگی به داشته هایمان فکر میکنیم، خود را خوشبخت،
و زمانی که به نداشته هایمان فکر میکنیم، خود را بدبخت حس میکنیم!
پس خوشبختی ما در تصور ماست!

حقیقت این است که همه‌ی انسان‌ها این تصور را دارند
که خدا درست همان طرفی ایستاده که آنها ایستاده‌اند ...

در میان نبرد زندگی،
تو،
نقطه‌ی امن منی.

دختری با "پدرش" میخواستند
از یک پُل چوبی رد شوند..
پدر رو به دخترش گفت:
دخترم "دست من را بگیر"
تا از *پل* رد شویم....
دختر رو به پدر کرد و گفت:
من دست تو را نمیگیرم
"تو دست مرا بگیر"... ♡

پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟
مهم این...

کجایِ جهان بگذارمت
تا زیباتر شود آن جا ؟
بنویس می‌آیم
تا آشیانه به گام و به دست
و سلام آراسته شود..

جنگل خود یک آموزگار است
با شناختن درختان، معنای صبر را درک می کنم و با شناخت چمن، استقامت را

هیچوقت از از دست دادن چیزهای زندگیت ناراحت نشو
چون هر زمان یک درخت برگش را از دست میدهد،
برگ جدید آماده جانشین شدن است ...!

‏اگر درون خود نوری بیابی،
تاریکی جهان نمی‌تواند تو را ببلعد.

تعریف عشق واقعی از نگاه من
رنگ و بوی منطقی ندارد
من می‌گویم عشق یک جفت چشم است
که فقط همان یک نفر را می‌ بیند
در قالب تمام خوبى‌ هاى عالم

هوایت می زند بر سر
دلم دیوانه می‌گردد!
چه عطری در هوایت هست؟
نمیدانم ..
نمیدانم ..

    ای عشق،
ای معشوق آشنای همه عاشقانه‌ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه
شبنم به شرم و
صبح به لبخند و
دریا به موج و
موج به ریگ کرانه ها.
یک لحظه از نگاه تو کافی است
تا دلم سودا کند
دمی به همه جاودانه‌ها...

اگر همه آدمها؛
یک نفر را داشتند که شب ها در آغوشش به خواب می رفتند،
بدون شک ؛
صبح که می شد
تمام جهان خواب می ماند...

بدون تو
من بهار و شکوفه‌هاشو نمی‌خوام
تابستون و آفتابشو نمیخوام
و پاییز و برگ‌هاشو…
و حتی زمستون رو با برفاش نمی‌خوام!

قلبم فقط به عشق تو می‌ تپه
و تا لحظه‌ ای که نفس می‌ کشم
عاشقت هستم
و با تمام وجود دوستت دارم
عاشقانه میپرستمت ابدی من