تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود گرنشود حرفی نیست اما نفسم میگیرد درهوایی که نفس های تو نیست
چون یاد تو می آرم خود هیچ نمی مانم
از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز لیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز
می خواهم فراموشت کنم اما این ماه ماه هر شب تو را به یاد من می آورد
دل به غمت سپرده ام زخمه ی عشق خورده ام باز ولی نبرده ام یاد تو را ز سینه ام
ای من فدای چشم تو یاد عزیزت از همه ی یادها جداست
قاصدک ! شعر مرا از بر کن.. برو آن گوشه ی باغ.. سمت آن نرگس مست... و بخوان در گوشش... و بگو باور کن... یک نفر یاد تو را... دمی از دل نبرد...
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود ، گر نشود حرفی نیست اما نفسم میگیرد.. در هوایی که نفس های تو نیست...️