دست مریزاد که بی من میتونی
منو از تو دلت می پرونی
کاش کمی حال من رو بدونی
میری موهای من گندمی شه
کاره من بغض و سردرگمی شه
عاشقت شاعرِ مردمی شه
واسه قلبم تو فرمانروایی...
این همه زار زدم پس کجایی!؟
از خودی می خورم دردم اینه
بسمه...
دلم تنگ است و دلگیرم/
همش با عشق درگیرم/
بمونی پیشِ من خوبه/
نباشی،ساده میمیرم/
دلم دریایی از درده/
ببین رخساره ام زرده/
نمیدونی که این دوری ت/
چه ها با قلبِ من کرده/
شدم زخمیِ عشقِ تو/
شدم اواره و تنها/
چقد بی کَس شدن درده/
ببین بی تو...
خبرت هست که بی رویِ تو آرامم نیست/
نفسی هست ولی هیچ دل آرامم نیست/
خبرت هست که دلتنگِ نگاهت شده ام؟/
چندسالی ست که من چشم به راهت شده ام/
هیچ دنیایی به زیباییِ دنیایِ چشمانت نیست
چشم هایی که برنده تر از تیغ اند
به هرسو که می نگرم تویی،
لبخندت ،نگاهت،صدایت
و من غرق می شوم در رویایِ این همه بودن
شعرهایم را بنگر که همه به عشقِ تو جاری می شوند،
لبخندت انگیزه ای ست برایِ عبور...
آرامشِ لحظه هایِ من
روشنیِ چشم هایت را در خاموشیِ خاطره هایِ کهنه جا می گذارم زیباییِ چهره ات را در معصومیتِ فاصله ها
و شیرینیِ لبخندت را گوشه به گوشه ی زندگی ام
از تمامیِ وجودت در من تصویری ست که هیچ گاه از خاطرم محو نخواهد شد
خنده...
شکوفه هایِ عشق را بی شک می توان از نگاهِ پُربارِ تو دید،بودنت کافیست
حتی اگر کنارم در سکوت بنشینی
و من غرق در نگاهِ زیبایت شوم
بس نگاهت زیباست!
تو چه میدانی من سال هاست در جستجویِ چنین نگاهی بوده ام؟
هرگز چشم هایت را به رویم نبند!
شیشه...
من میگم دوست داشتن ادما چیزی شبیه به گم شدنه،گم شدن تو یه چیزی ،یا یه کسی!
اینطوریه که وقتی یکی رو دوست داری...همه چیزتِ میشه اون آدم،از منِ قبلی ت فاصله میگیری،ناخوداگاه تیکه کلامت میشه مث تیکه کلامای اون،حرف زدنات،نگاه کردنات،یهوو به خودت میایی میبینی کلا یه ادمه دیگه...