تو باشی
خوشا آن دل که دلبندش تو باشی
امید و لطف و پیوندش تو باشی
غم و شادی به قهر و آشتی ها
شکوه مهر و لبخندش تو باشی
حریم ساحت امن و امان است
جهانی که خداوندش تو باشی
در این جغرافیای بی نهایت
ری و بلخ و نهاوندش تو باشی
هرات و مرو کشمیر و دماوند
نشابور و سمرقندش تو باشی
شکار سحر و جادوی تو خوبست
خوشا دامی که پابندش تو باشی
به آزادی نمی اندیشند آن کس
که در شبهای دربندش تو باشی
چه فرقی میکند آن نقطه ای که
ارسباران و الوندش تو باشی
خوشا نخلی که لای برگ و باری
تب خرمای اروندش تو باشی
بهاران می رسد بی شک در آنجا
که فروردین و اسفندش تو باشی
♤♤♤
ZibaMatn.IR