چرا تو غزال گیسو بلند رویاهایم نشوی و
من هم تمام آرزوها و رویاها و ای کاش هایت بشوم.
با هم بودنمان محال است!
بیا از هم جدا بشویم،
تو هیچ کاری نکردی برای التیام زخم هایم و
من هم، چنان مترسکی بودم در مزرعه ی عمر تو...
بهتر است از هم جدا شویم،
تا اینکه پای بگذاریم بر روح رنجور هم.
شعر: خالد فاتحی
گردآوری و نگارش و ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR