صبح دم نغمه ی بلبل به گلستان...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- صبح دم نغمه ی بلبل به گلستان...
صبح دم، نغمه ی بلبل به گلستان آمد
خبر از جلوه ی آن یار دل افشان آمد
چشم بگشا و ببین، نور ز رخسار سحر
بر دل و جان و جهان، مهر فروزان آمد
دل ز شوقش به تپش، چون به تماشا بنشست
آنکه با ناز و ادا، بر سر ایوان آمد
باده نوشان همه در انتظارش بودند
که به یک لحظه ، به مهمانی جانان آمد
از لبش شهد و شکر، بر دل ما می ریزد
چون نسیمی که به گلزار بهاران آمد
هر کجا پا بنهد، عطر گل افشان گردد
چون به هر گوشه ی این دشت، گلستان آمد
دل ز دستش به غزل خوانی و شیدایی شد
که به هر لحظه نوایی ز دل و جان آمد
چشم ما خیره به آن سرو خرامان که ز دور
با نگاهی به دل و دیده ی حیران آمد
ای خوشا لحظه ی دیدار و سرور و شادی
که به بزم دل ما، آن مه تابان آمد
دل به امید وصالش همه شب بیدار است
تا که در خواب، خیال آن دل آرامان آمد
مهدی غلامعلی شاهی