جلوی چشم هایم، هی می آیی و می روی،
جواب سلامم را هم نمی دهی،
چیست این زمستان سخت روح سپردن؟!
الهه ها گناه کرده اند،
و تمام نظم زمین را زیر و رو کرده اند،
کاری کرده اند که خوشبختی هایم را فراموش کنم.
برای قد و بالای رعنای تو نذر کردم
تا که دلم را به دست های تو بسپارم.
حتا اگر برای راحتی خودت،
آن را مچاله اش کنی،
شرحه شرحه اش کنی و از ضربان بیاندازی اش!
هیچ از علاقه ام به تو کم نخواهد شد، نگران نباش!.
شاعر: خاله بکر
مترجم: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR