کاش میشد که میگفتم به دیدارم نیا
کاش میشد که میگفتم نگاهم هیچ نکن
ولی مگر میشد
مگر میشد
من به عشقت چه محتاجم مثل خاک به رد پای عاشق
من به حس وجودت محکومم مثل گل به نور
هیچکس نمیداند چرا
نمیداند چرا من از نگاه تو از صدای تو می هراسم
میهراسم از بودنت با من
بودنت با نگاه من
نمیدانم چرا ولی ایکاش میشد
به تو میگفتم از وجودم رخت برکن
برو از درونم بگذار تهی باشم
ولی مگر میشد
مگر میشد
بی تو میمیرم من به تو محتاجم مثل رود به سیلاب
ZibaMatn.IR