[فقط تو]
پر و بالم را ببری،
باز به خانه ی تو بر می گردم.
روحم را از من بستانی،
باز در پیکر بی جان تو، تناسخ خواهم یافت.
بینایی ات را به من ببخشایی،
باز خواهم گشت به چشمان نابینای تو.
انگشتانم اگر سبز شوند،
باز دستان بریده از بازوی تو را خواهم گرفت.
نفسم اگر دوباره برگردد،
باز در سینه ی شرحه شرحه ی تو، نفس خواهم کشید.
صدای تپش های قلب توست،
که مرا زنده نگه داشته است.
و روزی فرا خواهد رسید،
که من هیچ کس نیستم!
تنها تو هستم!
تو، تو، تو، تو!
شعر: گوران مریوانی
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR