آقای راننده لطفا کمی آرام تر...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

آقای راننده!
لطفاً کمی آرام‌تر!
مادربزرگ دارد
چیزی بر می‌دارد
می‌ترسم قرص ماه...
می‌ترسم لیوان آب...
آقای راننده!
رعشه‌ی جاده را نگاه!
می‌ترسم دعای مادربزرگ
از لب
از پنجره
از جیبِ فردا بیفتد
آقای راننده!
دستم به ساعتت!
شب را تند بپیچ!
مادربزرگ، دیگر از من
نمی‌پرسد ساعت چند...

{ هوا گرگ و میش می‌شود}

آی خاطره‌ی خسته‌ی اتوبوس!
لطفاً سطر بعد را سوار کن!
مسافری دارد
بی‌ساک
با هشت دانه گندم
به خوابم نزدیک می‌شود...

آرمان پرناک
ZibaMatn.IR
آرمان پرناک
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، اضطراب و نگرانی نوه‌ای را دربرابر وضعیت نامساعد مادربزرگ بیمار و سرعت بالای اتوبوس نشان می‌دهد. او از افتادن دعا و از دست رفتن لحظات با مادربزرگ می‌ترسد. تصویر گرگ و میش و مسافر بی‌ساک با هشت دانه گندم، نماد گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ است. شعر، لحظه‌های تلخ و گذرای زندگی و حسرت از دست رفتن فرصت‌ها را به تصویر می‌کشد.

ارسال متن