دنبالت دویدم نه از سر خواهش...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دنبالَت دویدم…
نه از سرِ خواهش،
نه برای خواستن،
بلکه چون
تو همان نقطه‌ای بودی
که جهان در من شروع می‌شد.
زمین‌خوردم،
سکوت دیدم،
سردی کشیدم…
اما باز،
بلند شدم
و راه افتادم،
چون حتی نرسیدن
برای من
نزدیک‌تر از بی‌راهی بود.
گاهی
پاهایم از توان می‌افتند،
گاهی دلم می‌گوید:
“بس است…”
اما امید
مثل خونی‌ست
که در رگ‌هایم جاری‌ست—
نه با منطق،
که با دل عاشقی که دست کشیدن نمیداند.
من از آن‌دسته زنانی‌ام
که اگر هزار بار هم
در را به روی اش ببندی،
باز پشت همان در می‌ماند…
نه از ضعف،
از وفاداری.
راه تمام نمی‌شود،
و من،
حتی اگر دیگر نایی نمانده باشد،
باز دست دلم را می‌گیرم
و آهسته راهش میبرم.
نه برای تو،
نه برای رسیدن…
برای خودم،
که بلد نیستم
عاشق آدمِ دیگری باشم.

گلناز توکلی بهروز
ZibaMatn.IR
گلناز توکلی بهروز
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، عشقِ پایدار و وفادار زنی را توصیف می‌کند که نه برای رسیدن به معشوق، بلکه برای حفظِ خود و عشقش، به دنبال او می‌دود. حتی نرسیدن هم برای او بهتر از بی‌عشقی است. او با امید و عشقِ عمیقی که در وجودش جاریست، به راه خود ادامه می‌دهد؛ راهی که برای خودش و هویتِ عاشقش ارزش دارد، فارغ از نتیجه.

ارسال متن