امروز بندر گریست و آسمان شانه...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

امروز، بندر گریست...
و آسمان، شانه‌های خسته‌ی دریا را بوسید.

ای بندر زخمی...
ای آغوش خسته‌ی دریا!
امروز، غم از موج‌هایت سر رفت
و آفتاب، شرمگین،
بر شانه‌ی آسمان نشست.

چه دستی،
چه اندوهی،
خنجر بر گلویت نشاند،
که باد، نوحه‌خوان سواحل شد؟

دریغا ای دیار شرجی و شعله،
ما، دور و نزدیک،
با اشک و آه،
در سوگت، جامه دریدیم.

خاکت بوسه‌گاه دل‌های عاشق است،
و زخمت، قصه‌ی تلخی که در رگ‌های جنوب می‌دود.

بدان، ای بندر دلشکسته،
که ما نیز،
همراه تو گریسته‌ایم،
و امید بسته‌ایم،
به طلوعی دوباره،
که بر ویرانه‌هایت،
گلی از لبخند روییده شود.

ای کاش می‌توانستیم،
با دست‌های کوچکمان
دریایت را آرام کنیم،
و بادهایت را مرهم گذاریم...

تا دوباره،
پرنده‌ها،
به بام خانه‌هایت برگردند.

باران کریمی آرپناهی
ZibaMatn.IR
barankarimi
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، مرثیه‌ای برای بندری ویران شده است. شاعر با تصویرگری‌های زیبا از غم و اندوه بندر و طبیعت، همدردی خود را ابراز می‌کند. امید به بازسازی و شکوفایی دوباره، در کنار سوگ و اندوه، در این شعر موج می‌زند و خواننده را به تأمل درباره‌ی آسیب‌ها و امید به آینده وا می‌دارد.

ارسال متن