یاد روزی که به من گفتی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر عاشقانه
- یاد روزی که به من گفتی...
یاد روزی که به من گفتی عزیز مهربان
ای که همچون ماه تابانی به جان آسمان
گر ندارم در وجودم غیر ممکنها ولی
چون تو در قلبم شدی غافل شدم از این و آن
تو از این شاعر چه میخواهی قناری جان بگو
من به بالت میدهم یک آسمان بیکران
هر که چشمی روی تو چپ کرد با من شد حریف
چون که هم او را و خاندانش کنم بیخانمان
ای که چشمانت عسل هر تار مویت بیمثل
چهرهات چون راه شیری مانده در قلبم نشان
مانعی از بوسههای آتشینم در هجوم شعرها
خواهشاً با من بمان با من بمان با من بمان
خاش و پهره چابهار و سیستان بیبدیل
با من و عشق و دل تو گشته همچون مکران
تو نمیدانی که این یوسف چه حد مشتاق توست
با لبانت قطره قطره خورده جام شوکران
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، سرودهی یوسف رسولیزاده، عاشقانهای پرشور و سوزناک است. شاعر شیفتهی معشوق خود است و از عشق بیکرانش میگوید. او حاضر است برای معشوقش از همه چیز بگذرد و از او میخواهد که همیشه با او بماند. تصویرسازیهای زیبا و اشاره به مکانهای جغرافیایی، عشق عمیق شاعر را به زیبایی نشان میدهد.