دل از تو گفت و زبانم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دل از تو گفت و زبانم شکوفه باران شد
غبار خستگی ام با نگاهت آسان شد
شب آمد و دل من بیقرار یادت شد
چو ماه در دل شب ، محو نورت حیران شد
به هر نسیم ، تو را می‌سپارم ای رؤیا
که بوی زلف تو در کوچه ها پریشان شد
زبس که عشق تو در سینه شعله می‌کشد
دلم شبیه درختی که از تو سوزان شد
چه خوش گذشت نگاهت به جان آدینه
چرا که برد دل از من هوا غزل خوان شد
نپرس حال من از دیگران خودت دیدی
که با تو بودن من ، شور من نمایان شد
، عجب هوای خوشی است ، هوای مستی عشق
که هر چه واژه نوشتم ، ز مستی سر و جان شد

علی حسن پور(واله)
ZibaMatn.IR
دفتر آئینه ای
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، بیانگر عشقی عمیق و سرشار است. دل شاعر، بی‌قرار معشوق، با نگاه او آرامش یافته و با یاد او، شب‌ها را می‌گذراند. عشق، شاعر را به شور و مستی رسانده و تمام وجودش را فرا گرفته است. او در نهایت، هوای عشق را خوش و خود را در عشق غرق می‌بیند.

ارسال متن