همه رفتند و نماند از یار...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

همه رفتند و نماند از یار، جز حسِّ گذر
لیک در دل بود نامت، ای حضورِ بی‌خطر
خلوت عالم پر از پژواک تنهایی شدست
لیک یک دل گرم مانده، با تو، ای صبحِ ظفر
هر که با ما بود، رفت و هرچه بود، آمد و رفت
تو همان ماندگارترینی، سایه‌ات بر ما سحر
بی‌تو گم بودم، ولی با بودنت پیدا شدم
ای که بی‌دیدار هم، دادی دلم را بال و پر
کاش در کوچه، خیالت را ببینم یک سحر
تا نگویم هیچ جز این: ای همیشه در نظر...
گر نباشی دیده، هستی در میان اضطرار
ای امامِ زنده، ای ره سیر ظهور
ای حضور بی‌صدا، ای روشنای انتظار
در نبودِ دیگران، تو مانده‌ای، ای ماندگار
چشم، تاریک است بی‌تو، آسمان بی‌نور توست
ماه هم شرمنده‌ی شب‌هاست، بی آن جلوه‌گر
هر دلی بی‌تو، غبار آیینه‌ی غفلت شود
هر زبانی بی‌دعایت، خامُش است، بی‌اعتبار
ای نسیم صبح، بگذر از کنارم بی‌صدا
تا ببوسم ردّ پایت را، به شوق انتظار
جمعه‌ها آمد، گذشت و جمعه‌ها خواهند رسید
لیک بی‌تو جمعه، زخمی مانده بر دل، داغ‌دار
ای به هر لحظه، از آن سو، ولی از ما قریب
ای که با ما بی‌صدا هستی، نهانی، آشکار
این همه دل، بی‌تو در تنگی‌ست چون ماهی به خاک
باز گرد ای فصل بارانی! ببار ای چشمه‌سار

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط
ارسال متن