دلم روشن به نوریست از حضور...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار عطیه چک نژادیان
- دلم روشن به نوریست از حضور...
دلم روشن به نوریست از حضورِ حضرت یزدان
که هر روز به جان باشد ، دعای شکرِ این احسان
نسیمِ صبح میآید، ز عرشِ کبریا گویی
و میرقصد دلم با ذکرِ رب در دلِ باران
زمین آیینهدارِ لطفِ بیپایانِ رب است
که میروید ز هر خاکی، گل ایمان و زجانان
نگاهِ حق به ما باشد، اگر لبها به ذکر آید
کجا ترسی بماند، چون خدا نگهبانان باشد؟
صدای بلبلان از شاخهها آیات میخوانند
که هر برگِ درختی شد، زبانِ سبزِ قرآن
به هر سو بنگری، نوریست از مهرِ خدا جاری
جهان باغیست، و ما غرقِ سرورِ حضرتِ رحمان
منم مست از نسیمِ کوی آن رب بیهمتا
که راه را صفا بخشد، به یک نظر زکبریا
به هر تسبیحِ جاری کن شوقی از بهشت او
که در هر ذره پیداستش غم نهان و رب پیدا
دعا کن رب تا زمین لرزد از آن لطفی که میبارد
خدا لبیک گفت و عشق، روان شد در روح ایمان
نه شب ترسی به دل دارد، نه روزش خالی از مهر است
که چون خورشید، خدا باشد، چه بیمی از شبِ تاران؟
قدم بردار با ایمان، که راهت روشن از نور است
ملک در عشق رب، اگر دل زنده با چاره
بخوان از عشقِ ربانی، بگو از رحمتِ بیحد
که هر ذکری شود بابی، بهسویِ خُلدِ جاویدان