در حریر ره چون سرو خرامان...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار عطیه چک نژادیان
- در حریر ره چون سرو خرامان...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
در حریرِ ره چون سرو، خرامان ماند،
زلالِ ایمان بر دشتِ جان روان ماند.
در گردابِ درد، چو کشتیِ بیلنگر،
دل به موجِ بلا زد و با خدا ماند.
خموش و خاموش، ولی پر شعلهی مهر،
درونِ سینهاش هزاران آفتاب ماند.
نه چون سنگِ سخت، که به جان شکستنیست،
که چون کوهِ صبر، در طوفان ماندنیست
آوای سکوتش طنینِ رازِ هستیست،
که در گوشِ جان، هزار نغمه خواند.
از خاکستر اندوه، پرندۀ دل برخاست،
به افقِ نور، همچون شمعِ نگران ماند.
در آخرین لحظه، که همه جا خاموش شد،
تنها رب است که در آخرت استوار ماند.
عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR