کودک غزه باید هزار بار برای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- کودک غزه باید هزار بار برای...
کودک غزه…
باید هزار بار برای این مظلومیت،
برای این بغض فروخورده در گلوی کوچکت،
از شرم مرد…
باید بر هر نفسی که در این دنیای بیرحم،
با آسودگی بالا میآید،
شرم ببارد…
وقتی تو،
با تمام کودکیت، با آن قلب معصوم،
در هراس، در خاک، در خون،
از ترس میلرزی…
وقتی دستانت،
که باید در دنیای بازی,شادی را به ارمغان آورند
ولی فقط خاکستر آوار و گریه را در آغوش دارند…
فدای تو…
فدای لحظه هایی که برایت
نه آغاز خواب،
که ادامه کابوس است؛
کابوس حمله، آژیر، و آوار…
فدای آن قلب کوچکت،
که زیر بار سنگین ظلم،
هنوز میتپد،
بییاور، بیپناه…
تا لحظهای که،
پرچم را به دستان صاحب حق بسپاری،
و انتقام نور از تاریکی،
به دست حجت خدا رقم بخورد…
خاک بر سر ما،
که در خانههایمان آسوده و بیخیال نشستهایم،
و هنوز گمان میکنیم انسانیم…
در حالی که تو،
در بیپناهیات،
فقط رو به آسمان بلند میگویی:
«یا رب، ماپابرجاییم در این ظلمات چون تو شاهدی.»
کودک غزه…
تو آینهای هستی
که صورت کرخت و خوابرفته بشریت را
به تاریخ نشان میدهی…
و ما،
ما فقط نگاه میکنیم،
فقط اشک میریزیم،
و هنوز نفس میکشیم…
در حالی که تو هر روز،
دوباره و دوباره،
شاهد ظلمی تازهای…
این خاکستر بر موهایت،
غبار روسیاهی ماست…
و بیجان بودن دستان کوچکت،
شهادتنامه بیوجودی انسانیت ماست…
تو «هل من ناصر» سر دادی،
و زمین ساکت ماند…
آسمان از شرم مظلومیتت،
ترک برداشت…
و ما؟
ما فقط اشک ریختیم و دیدیم...
ای نفس مانای مقاومت،
که چنان ماندگار و خوش صلابتی در این راه گویی چون زینب جز زیبایی نمیبینی…
ای طعم نان سوخته در کوچههای محاصرهشده…
دست کوچکت را به آسمان بردی،
و وجدان دنیا را
به داوری رب سپردی…
وای بر ما،
وای بر این خواب غفلتمان،
و بر آخرتمان…
و خوشا به حال تو،
بر این راه روشن،
که پایانش،
روزی است که مظلومترینها،
حق را بر ظلم
پیروز خواهند کرد…