خاطرات من و عمه لیلا بین...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر طنزآمیز
- خاطرات من و عمه لیلا بین...
💖خاطرات من و عمّه لیلا💖🥰
بینِ بچه های آقا و عزیز...
همشون بودن مرتّب و تمیز
عموها و عمه های خوب و گرم
عمه لیلا بود لطیف و ناز و نرم😅
دهه شصتی بودم و کم حاشیه
خاطراتِ من پر از نقاشیه☺️
دوش حمام، کنارِ حوض عزیز
عمه لیلا عین ماه، گِرد و تمیز
پرده های اتاقارو می کشید
غُر میزد، بر سرِ من داد میکشید؛
نبینم بیای واسه چِش چرونی
خودتو بتّابونی ، بِچّلونی😅
من که شیطون تر از این حرفا بودم
پشت پرده ی اتاق ، تنها بودم...
پرده و اتاق و خونه ی عزیز...
حوض آب و دوش و عمّه ی لذیذ😆
ای خدا چه لذتی بهتر از این؟؟
دیدنِ صحنه های دیرین دیرین🤣
خدایی بهشتِ تو ؛ یه جوری بود
عمه لیلا واقعاً، یه حوری بود🤣
من و عمّه لیلا ، هم سنّ نبودیم...
دوست بودیم، از همدیگه دور نبودیم
بعدِ مدرسه میرفت با دیگرون
مغازه آقا رضا خوشگذرون...
میخرید تنقّلات ، کشک بزرگ
میومد فوری خونه مادربزرگ😅
با نگاه پرفریب و حیله گر...
من و کرده بود همیشه دربدر
میخرید کشک بزرگ برای خود
واسه من کشک میآورد قد نخود
آق رضا خوشگذرون با این کارش...
کاری کرد که فحش بدم به خواهرش🫣
آخه من تنها بودم خونه عزیز
یه کلاس اوّلیِ خوب و تمیز🫠
پیشِ عمه ، آقا و مادربزرگ
عمو احمد و حسین ، با نَن بُزرگ
چه روزای خوبی بود ، یادش بخیر
شادی ها و خنده ها ، یادش بخیر
عمه لیلا؛ شوخی کردم با شما😘
همیشه هستم دعاگوی شما🤲
بمونی برای همسرِ گلت😘
بچه ها و نوه های بُلبُلِت🥰
۱۲۰ سال همگی زنده باشید🤲
تا ابد ، سرخوش و پاینده باشید