وداع بی پایان باران می بارد...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
4 امتیاز از 1 رای

وداع بی پایان"**

باران می‌بارد و پنجره‌ها گریه می‌کنند،
یادت می‌آید و قلبم زخمی می‌شود...
چطور فراموش کنم دستانی را که گرمایشان،
حتی برف‌های زمستان را آب می‌کرد؟

تو رفتی و من،
ماندم با سکوت‌های تلخ دیوارها،
با عکس‌های قدیمی که حالا فقط سایه‌اند...
سایه‌هایی از خنده‌هایی که دیگر نیست.

هر شب ماه از پشت ابر می‌پرسد:
«چرا تنها شدی؟»
و من...
جوابی ندارم جز اشک‌های بی‌صدا.

شاید عشق ما،
فقط یک فانوس دریایی بود،
روشنایی‌ای که رفت...
و ما در طوفان گم شدیم.

حالا باد نامت را زمزمه می‌کند،
و من،
بی تو،
تنها یک خاطره‌ام...
یک خاطرهٔ گمشده در دل شب.

محمد آسکانی
ZibaMatn.IR
متن های محمد آسکانی
ارسال شده توسط
ارسال متن