در این نمکزار در این صحرای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر ملل
- در این نمکزار در این صحرای...
در این نمکزار،
در این صحرایِ غبارِ نور،
من تو را یافتم،
ای جوهرِ پنهانِ زمین.
تو، ای که صدایت در اعماقِ گنگِ خاک، پژواکی باستانی است.
تو نه آن نمکی که بر سفرهها مینشیند،
ای شهسوارِ بلورینِ دریاهای فراموش گشته،
تو آن شاخهی مرجانی، آن پیکرهی تراشیده از نور،
که در دلِ سنگ خفتهای.
هر ذره از تو،
تاریخِ یک موجِ سرکش است،
یادگارِ یک اقیانوسِ تبخیر شده.
هر بلورِ شفافِ تو،
کلیسای جامعی است از آب،
معبدی از هندسه ی پنهانِ زمین.
ای غبارِ ناب،
ای زبانِ دریا بر کامِ ما،
تو آن کمترین، آن ناچیزترین موجی،
و در عین حال،
بنیانِ هر طعم، جوهرِ هر عطش.
در رگهای ما میدوی،
در اشکهای ما میدرخشی،
و بر زخمهایمان، آتشِ زندگی را شعلهور میسازی.
تو، ای نمکِ ازلی،
به ما میآموزی که چگونه در دلِ این خاکِ تیره،
میتوان شفاف بود و سرودِ دریا را زمزمه کرد.
میآموزی که هر ذرهی ناچیز،
اگر به ژرفا نگریسته شود،
کهکشانی است از زیباییِ پنهان.