بیابان سرد که نفس هایش در...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

بیابان سرد،
که نفس‌هایش در گلو می‌ماند،
هوا سنگین است و بی‌صدا،
همچون دلی که در آن
هیچ‌گاه نسیمی نمی‌وزد.
پاییز به بهار نرسید،
و سردیِ زمان
در هر لحظه
گنجشک‌های دلم را از پرواز بازداشت.

برگ‌های خشکِ درخت،
در گوشه‌های این سکوتِ بی‌پایان،
روی زمین پراکنده‌اند،
همچون خاطراتِ شکسته
که هرگز ترمیم نشدند.
درخت‌ها با دست‌های خالی
به آسمان خالی نگاه می‌کنند
و در دلِ این سرمای بی‌رحم،
رویاها یخ زده‌اند.

گل یخ زده،
در لایه‌های ساکتِ شب،
با لبخندی که دیگر
هیچ‌گاه به خورشید نخواهد رسید.
در دستان من،
هیچ گرمایی باقی نمانده
و در دلِ این سرمای وحشی،
تمام احساساتم
زیر لایه‌های یخ دفن شده‌اند.

در این بیابانِ بی‌رحم،
تنها صدای قلبم را می‌شنوم
که به یادِ عشقِ گم‌شده می‌تپد
و هیچ‌گاه نمی‌رسد
به انتهای راه.

مجتبی حمیدی
ZibaMatn.IR
مجتبی حمیدی
ارسال شده توسط
ارسال متن