این ساعت پوسیده چرا می چرخد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار محمد خوش بین
- این ساعت پوسیده چرا می چرخد...
این ساعت پوسیده چرا میچرخد
تقویم جفا بر جگرم میخندد
.دیگر نزن این نای غم آلود مرا
دیگر نکش این خستگی فرسود مرا
من مرده ام از بس که شبیه همهام
با چشم تو انگار من آن غریبه ام
ای عشق تویی قاتل و من کشته تو
ویران شده ی دست تو و رشته تو
هر زخم تو در سینه صدایم زده است
هر آه تو در خانه بلایم زده است
من زنده ام و مرگ نفس میکشدم
یک شعله خاموش هوس میکشدم
ای مرگ بیا تا که رهایم بکنی
از خاک ببر بال و هوایم بکنی
مرگ ای رفیق شب آغشته به دود
این بار بیا خسته ام از بود و نبود
در کوچه این شهر مرا چا بگذار
با نعش غریبم به تماشا بگذار
از مردم و معشوق و خدا سیر شدم
در مرگ خودم آخر تقدیر شدم
از دین خدا جز تب و آتش چه رسید
از دست حرامی به حقیقت چه رسید
یک عمر دروغ است و به من خورده دهند
با وعده ی فردا به غم مرده دهند
ای وقت تو قاتلترین دشمن من
ای سال تو بر دار زدی گردن من