چشمهایم خیره ومبهوت شده به کجا...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چشمهایم خیره ومبهوت شده به کجا خودمم نمی‌دانم؟!انگار یخ زده و منجمد شده در لحظه!یا شایدم زمان جا خوش کرده در نگاهم و خیال برخاستن از چشم هایم را ندارد؟!می خواهد بدوشد تمام خوشی های جا مانده در پس توی نگاهم را!تمام روزهای زندگی انگار جمع شده انددر کنار هم و مچاله شده اند درخودشان ...
با آهی برخاسته از دقیقه های جامانده بین ثانیه های عجول می کشند تک تک سلول های خسته رابه آخرین تیک تاک های ساعت روی دیوارکه پناه بگیرند و بمانند تا تثبیت نشودحقیقت جامانده از بازمانده های زمان!که نخواهد چمباتمه بزند و نکشد تکه های مانده ازخشم وجودش را با خوددرکوله پشتی زخمی شده از روزها و هفته هاوسال های عمرش و به زورجا ندهد پاهای زخمی اش را در کفش های تنگ و پوسیده شده از روزگار...
می خواهد بماندروی قاب رنگی روزها و بی خیال ثانیه هاودقیقه های سیاه و خاکستری،آرام آرام بکشاند تکه های خسته اش را به جلو و عصاره وجودش را پرکنداز شادی و بکشد تمام شیره های غم را از وجودش وزمزمه کندزیرلب و بگوید:
عمر گران می گذرد خواهی نخواهی
سعی برآن کن نرود رو به تباهی
مطلب دل را طلب از سوی خدا کن
زانکه بود رحمت او لایتناهی...

محبوبه مرادی قهدریجانی
ZibaMatn.IR
میم.میم.قاف
ارسال شده توسط
ارسال متن