چه شاعر گشته ام امشب دلیلش...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چه شاعر گشته ام امشب دلیلش را نمی‌دانم
و شاید باز هم حسِ، چه می دانم نمی دانم
من از عصر غم و عشقم دلم زخمها به خود دارد
که با هر طعنه ای راحت مثال اَبر می بارد
ولیکن چند روزی هست که با قلبم تنش دارم
که با هر نبض می گوید دوباره حس عشق دارم
نمی دانم بگویم یا سکوت بر واژه گان گیرم
زبانم قاصر است آخر از این رو بیشتر گیرم
برای وَصل تو جانا دل و جان را به بَر گیرم
که با مهتاب چشمانت به چشمان خواب می‌گیرم
بگو نسلِ کدام عشقی بگو لیلی بگو شیرین
مثال گنج قارونی تو مویت زَر تو رو سیمین
خوشا بر عشق خوشا بر من تو حاکم بر دلم گشتی
منه خسته دل و جان را تو از هر غصه ای رَستی

شهریار قهرمانی
ZibaMatn.IR
شین.قاف
ارسال شده توسط
ارسال متن