پیاز ای گوی نورانی ای قرقره...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پیاز، ای گویِ نورانی،
ای قُرقُره‌ی بلورین که لایه بر لایه
بر تنِ تو تنیده شده است.
در ظلمتِ خاک، رازِ مدوّرِ تو قوام گرفت،
و آن بطنِ شبنم‌گرفته‌ی تو،
کامل شد.
در زیرِ زمین، معجزه‌ی تو رخ نمود،
و آن ساقه‌ی سبزِ تو،
چون شمشیری در دلِ باغ، به آسمان قد برافراشت.

تو، ای که چون کره‌ی سماوی به دستِ من می‌رسی،
ای جامِ پلاتینیِ بی‌بها،
هر لایه از جامه‌ی تو، سیاره‌ای است از ظرافت،
و زمینِ عریان در شفافیتِ تو رخ می‌نمایاند.

تو، ای سخاوتِ بی‌دریغ،
که خویشتن را ذره‌ذره در روغنِ گداخته می‌پراَکنی،
تا طعمِ زمین را بر خوانِ تنگدستان بنشانی.
ای قدیسِ بی‌نام‌ونشانِ بازار،
ای که در خونِ سلادها جاری می‌شوی،
و در کنارِ پاره‌ای نان،
گرسنگیِ کارگر را در نیمروزِ راه، تسکین می‌دهی.

اشکِ تو نه از سرِ اندوه،
که از جوهرِ حیات است.
هر قطره از تو، یادگارِ آن خاکِ تیره و آن شبنمِ سحری است.
تو، ای پیاز،
زیباتر از پروانه‌ای درخشان،
و سودمندتر از هزار اسبِ راهوار.

زیرا تو، جوهرِ زمینیِ مایی.
تو، گرسنگی و حقیقتِ مایی.
تو، آن ستاره‌ی خاکی که در دستانِ ما،
خویشتن را بی‌هیچ منّتی،
فدا می‌کنی.

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، پیاز را ستایش می‌کند؛ از ساختار لایه لایه و پیدایش آن در خاک تا فداکاری‌اش در تغذیه‌ی انسان. شاعر زیبایی، سخاوت و ارزش غذایی پیاز را با استعاره‌های قوی و تأثیرگذار مانند کره‌ی سماوی، جام پلاتینی و ستاره‌ی خاکی توصیف کرده و آن را نمادی از حقیقت و رفع گرسنگی می‌داند.

ارسال متن