پروانه ای پشت پنجره اطاقم بال...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

پروانه ای پشت پنجره اطاقم بال بال میزد
یک آن بی اختیار راهش دادم
روی گلهای اطاقم نشست
خواستم بپرسم چرا آمدی ؟برای چه آمدی؟
مات ومبهوت خود نمیدانست !!!
در هیاهوی ترسها؛تعصبات وباورها..... پر کشید ورفت
دلم هوایش راکرده

طپش
ZibaMatn.IR
Mfss1234
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

پروانه ای پشت پنجره اطاقم بال بال میزد یک آن بی اختیار راهش دادم روی گل‌های اتاقم نشست، اما گویا هدف مشخصی نداشت. در میان آشفتگی ترس‌ها و باورها، پرواز کرد و رفت. اکنون دل نویسنده برای او تنگ شده است، گویی پروانه نمادی از آزادی و رهایی بود که لحظه‌ای مهمانش شد.

ارسال متن