برای حلبچه حلبچه تنهای تنهاست تنهای...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

[برای حلبچه]
حلبچه
تنهای تنهاست،
تنهای تنها،
همیشه تنهاست!
از سال ۱۹۸۸ تاکنون تنهاست.
تنها می‌گرید
تنها می‌میرد
و در تنهایی بی‌پایانش اشک‌هایش را پاک می‌کند.
و تنهای تنها به دروغ‌های بی‌پایان ما گوش می‌دهد.
...
تنهای تنها،
با غم هم آغوش است و
کسی نیست که تنها برای یک شب هم شده 
دردهایش را پرستار باشد.
و اکنون حلبچه، از همه کس و همه چیز بیزار است
آنقدر دروغ‌های ما را شنیده،
که دیگر تحمل، دروغی دیگر را ندارد.
...
آسان که نیست
سی و شش سال
با دستانی لرزان و زخمی
با دستانی پینه بسته
اشک‌های مردم شهر را پاک کنی
و باز امسال از پارسال
تنها و تنهاتر باشی،
تنها و غمبار باشی...
...
آه ای تنهایی!
آرام بگیر،
آرام آرام
آرام آرام
آرام آرام
آرام‌تر از آرام
همچنان آرام‌تر
و دست از سر حلبچه بردار...

ZibaMatn.IR
زانا کوردستانی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر در مورد شهر حلبچه است که پس از بمباران شیمیایی در سال 1988، سال‌هاست تنها و فراموش‌شده رها شده است. حلبچه از دروغ‌ها و بی‌توجهی‌ها خسته شده و در غم و اندوه عمیقی فرو رفته است و به آرامش و رهایی از این تنهایی بی‌پایان نیاز دارد.

ارسال متن