در دل شب آرزویی چون شراری...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در دل شب آرزویی، چون شراری ریخته
وز غم هجران، وجودم را غباری ریخته

ساحل امید من، دریای بی‌انصافی است
موج در موجش، فریب و انتظاری ریخته

در قفس، مرغ دلم نالد به یاد وصل یار
از پریشانی، به هر سو اشکباری ریخته

باغبان، این‌جا خزان را کرده گویا پاسبان
برگ امید از درختان، بی‌شماری ریخته

شعله زد عشق و بسوزاند خرمن صبر من
در دل خاکسترینم، اضطراری ریخته

در نگاهت، راز پنهانی است، ای آیینه دار
از غم هستی، چه رنجی در کناری ریخته

گشته‌ام آواره، در دشت جنون ای عاقلان
از سر سودا، چه عشقی، چون بهاری ریخته

این دل خسته، دگر تاب جفاهاش نیست
در میان سینه، زخمی بی‌قراری ریخته

از فراق روی تو، ای ماه، من حیران شدم
بر سر کوی تو، اشکی با فشاری ریخته

سوز دل پنهان کنم در پرده‌های رازها
در دل شب، نغمه‌ای با آهِ زاری ریخته

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
ارسال متن