زمستانی که بوی تو را ندهد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار حسن سهرابی
- زمستانی که بوی تو را ندهد...
زمستانی که بویِ تو را ندهد، به هیچ نیرزد
شبی بیگرمیِ آغوشِ تو را، به هیچ نیرزد
بهارِ من دلِ خستهست بیتو از نفس افتاد
نسیمی هم که نامت را نَبَرَد، به هیچ نیرزد
جهان گر پر زِ رنگ و عطر باشد بیتو، افسوس
گلِ بیلبخندِ تو ای نازنین، به هیچ نیرزد
شبی در شمعِ چشمت ذوب خواهم شد، که دیدم
چراغی جز نگاهت در دلم به هیچ نیرزد
تمام عمر اگر با من بمانی، کم نهادم
ولی یک لحظه دوری از تَوَم به هیچ نیرزد
نشستم هر شب از شوقِ تو با ماهِ دلآویز
که ماهِ بیخبر از حالِ من، به هیچ نیرزد
قسم بر خوابِ چشمانت که صبحِ من همانجاست
سَحر بیبوسهی آن چشمِ خَمبهخَم، به هیچ نیرزد
اگرچه عالمی را فتنه گیرد بیتو هر لحظه
دلِ من با تو آرام است و غم به هیچ نیرزد
به نامت زندهام ای عشقِ شیرینِ دلم؛ بیتو
نفس در سینهی ساهر، قسم… به هیچ نیرزد