کوتاه شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه شعر
گفتمش بی تو چه بایدکرد
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش مونس شب هایم تویی
از دور نگاه سردو بی مهرش را داد
به همه بوسه ای داد و به من از دور دستی تکان دادو خاطرات تلخش را داد
گفتمش می نشینم همه عمرم را ب انتظار
رفت...
گفتمش بی تو چه بایدکرد
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش مونس شب هایم تویی
از دور نگاه سردو بی مهرش را داد
به همه بوسه ای داد و به من از دور دستی تکان دادو خاطرات تلخش را داد
گفتمش می نشینم همه عمرم را ب انتظار
رفت...
بوسیدم
دودی را که
ریه اش را بوسیده بود....
زهره تاجمیری
در سر مرا امشب تب آن عشق سوزان است
"آغوش خود را باز کن فصل زمستان است"
بگذار تا وارد شوم در خانه قلبت
وقتی هوایم بی حضورت سخت بوران است
ما مثل یک روحیم اما در یکی پیکر
با تو تمام فصلهای من بهاران است
❉᭄͜͡∙∙·▫▫ᵒᴼᵒ▫ₒₒ▫ᵒᴼᵒ▫ₒₒ▫ᵒᴼᵒ ا؋ـسو๛ کـہ رسیـבט بـہ تو سراب است
رسیـבט بـہ تو حقـہ ے ماـہ است
بوسیـבنت بوییـבنت همـہ عذاب است
گلے کـہ בاבے بـہ من خارבار است
قول و قراراے تو مال خزاט است
رسیـבט بـہ تو ؋ـکر و خیال است
شبانگاهان رسد روزی به آخر
چو سیلابی که رفت تا بحر احمر
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
شاه بیتِ شعرِ رویای نفس، فرزند هست
شادمهرِ شورِ دریای نفس، فرزند هست
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
موج زلفت کشتی چشمان من را دل بِبُرد
ترسم از روزی که پهلو گیرد او، در ساحل آبهای تو
بسیارسفربایدتاپخته شودخامی
ای وای دلم ضعف کردتاپخته شودشامی
تو خندههای شادی،
شادیهای نابی،
که در تاریکی شب،
روشن میکنند،
چراغهای امید را.
ذوق رنگینکمان،
که پس از هر باران،
به زمین هدیه میدهد
رنگهای زندگی را.
تو خروش آبشاری،
که از بلندای سنگها میگریزد،
عاشقانه بر زمین میریزد،
تا آبی شود زلال.
آرامش روحی،
صدای روحبخش رودی،
که در تنهایی کوهستان
با باد در میان میگذارد،
رازهایش را.
دلیل مُردنم تویی
باور نداری
سینه ام را بشکاف
نبش قلب کن.
دستهای ما
دیگر به هم نمیرسند
اما هنوز
خطوط شان
حرف میزنند...
در دیاری پُر ز ظلمت
کوچه هامان بوی غربت
خانه هامان عطر نفرت
شعر هامان بوی هجرت می دهد.
در هوایی پر ز حیرت
بوسه هامان بوی شهوت
خنده هامان رنگ نخوت
چشم هامان طعم سرقت می دهد