مهمانی حضرت دوست تا گشودم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مهمانی حضرت دوست ✍🏼،

تا گشودم چشم، دیدم عالمی مهمان توست
هر نفس در سینه‌ام لبریزِ از ایمانِ توست

دل نلرزد بی‌سبب، از، لرزشِ پنهانِ من
از نگاهت عشق روید ، این دلم سامان توست

با نگاهی، فتنه در جانم فکندی ناگهان
عشق یعنی هر چه دارم زاده ی چشمان توست

بی‌تو حتی لحظه‌ای آرام نتوانم نشست
هر چه دارم از تو دارم جانِ من قربان توست

باغِ دل بی‌عطرِ تو، پژمرده و خاموش ماند
هر نسیم و هر شقایق، تشنه‌ی باران توست

ماه و خورشید و ستاره، هر چه بینم، یاد توست
هرچه در عالم فروغی هست، از تابان توست

دل به دریا می‌زنم هر شب، به شوقِ دیدنت
تند باد سینه‌ام، مشتاقِِ،بر طوفانِ توست

تا گشودم چشم دیدم عالمی مهمان توست
دل نلرزد بی سبب لرزیدن از چشمان توست

من که جز نامِ تو نامی بر زبانم جای نیست
دردلم هر آنچه زیبا هست از عنوانِ توست

سایه ات افتاده بر جانم چو مهر آفتاب
گر دلی دارم هنوز از پرتو احسان توست

ZibaMatn.IR
Sedighej134.
ارسال شده توسط
ارسال متن