من تو را بر درب خانه ام گریسته ام
بر پنجره ام آغوش باز کرده ام
تو را بر فرش
از عرش پایین کشیده ام
من تو را
بارها و بارها گریسته ام
دلتنگی غبار ریزی بود
که زیر نور آفتاب دیده می شد
به یک باره که به بالش اش
قدیمی
قدیمی
خاک نشسته
نشسته
می زدی
دلتنگی خفه ات می کرد
نفسم زیر آفتاب بود
تورا بارها و بارها گریستم
کجایی تو ای اهورای من
کجایی تو
ZibaMatn.IR