شاید از فردا دوستت خواهم داشت
می دانی
از هر زنی به زنی سرایت که می کنم
به سختی تشخیص ات می دهم
ازنشانه های تو
تنها
نیستی ات را می شناسم
انگار
وقت آن رسیده ست
به جای آدم های مهاجر
و قایق های غرق شده
دست های زیر خاک مانده
بشکه های مشکوک نفت
رنگ های ناعادلانه ی آدمی
به جای همه ی نیستی ها
از هستی
خاطره بسازیم
بگذار خودم نگاه کنم
مادرم !
چرا چشم های من را
رها نمی کنی
ZibaMatn.IR