شعرها
شعرها،
مرا در خود می پیچند
مچاله می کنند
دستانم،
بر فراز کاغذهای سفید انتظار،
بال می گیرند
و با دردنامه هایی از پروانه های بنفش،
بر اندامم بوسه می گذارند
و من شاهدی تسلیم،
تنها نظاره گر،
بر افکار ذهن درگیرم
در میان جمعی از روزمرگی ها
و اندوه نامه های بایگانی شده،
خلاصه می شوم
و می روم،
و می روم،
و می روم،
تا انتهای کوچه باغ های گیلاس
محبوبه کیوان نیا(محبوبه_شب)
ZibaMatn.IR