ابریشم خیالت مرا با بوسه ای نرم کرد
و تو ای تمنای تمام رگهایم، در فتح تمام یک تو
نقره فام ترین کودتای قرن را در رگبرگهای ارغوانی یک شهر موشک بازی می کنم!
همانجا که آغوش مهربانت با اشتیاق از ایوانِ ارتفاع خواستنت می پرد و مثل پیامی هم آغوش سینه ام می شود و می چسبد در تنِ لحظه های آبی و آویزان زندگیم شبیه به یک دوستت دارم؛
مثل یک دوستتتت دارم.
باران کریمی آرپناهی
ZibaMatn.IR