گاهی وقتا یه صفحه ی گوشی
آرزوها رو قاب می گیره.
وقتی عکسِ تو رو نشون می ده
دنیا بوی شراب می گیره.
شکلِ زن های تو مینیاتور،
عشوه های خریدنی داری.
طعمِ شاتوت داره لبخندت
بوسه های چشیدنی داری.
تو خیابون مثِ یه آهویی
گم شده بینِ بوقِ ماشین ها.
توی وان یه پریِ دریایی
بی قرارِ همیشه ی دریا.
میونِ ماسه ها که می شینی
تنِ آبا رو موج می گیره.
سرِ نخ که تو دستِ تو باشه
قلبِ بادبادک اوج می گیره.
روی لب هات «ژوکوند» می خنده،
توی چشمات یه قصرِ ویرونه.
شکلِ «فرخ لقا» قصه ای که
مونده تو حبسِ آشپزخونه.
من «امیرارسلانِ» مستهلک
که براش قهرمانی دیر شده.
شیرِ هاشور خورده از شلاق
که شبیهِ یه ببرِ پیر شده.
تو رو از بین شعرای «حافظ»،
تو رو از خواب بیرون آوردم.
گرم و تلخی مثِ یه قهوه ی دِبش
که توی «کافه نادری» خوردم.
از پسِ این درای صد قفله
نمی شه پر کشید و به تو رسید.
دلِ این بی قرارِ خسته خوشه
به تماشات از سوراخِ کلید.
شوقِ با تو قدم زدن تو چَت،
کیفِ بوسیدنِ مجازیِ تو.
غلت خوردن تو تختِ تک نفره
با تمنای عشق بازیِ تو.
بی خبر باش از این پریشون که
روز و شب با چشات درگیره.
گاهی وقتا یه صفحه ی گوشی
آرزوها رو قاب می گیره.
ZibaMatn.IR