زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

بسم رنگ آن دو چشمت شعر من آغاز شد
اولش گفتم، بگویم شعر مایل بر کجاست
تا که رویت هست از چیز دگر گفتن؟... نخیر
شعر من امشب تمام و تام راجع به شماست
شعر من با روی زیبایت عجین گردیده است
حقُ وَالاِنصاف رویت اَحسَنُ الخلقِ خداست

شعر من امشب تمامش بابت آشوب توست
این که از کل زنان شهر من خوشگلتری
این که در بازارِ دل ها بهترین خواهان تویی
چشمکت را میدهی و در عوض دل میخری
صورتت ایهام دارد نازنین و نازی است
وحشیانه خوشگلی هم میکُشی هم میدری

مو که نه، دام تمام شهر بر روی سرت
مردمان گیر طناب پر زِ پیچت گشته اند
روسری ات را کمی شل کرده ای از روی عمد
شاد و خشنودی که مردان پشت تو سرگشته اند
شاعر و عاشق به دنبال تواَند این جای خود
زاهدان شهر هم از دین خود برگشته اند

شهر پر گشت از رقیب و چاره ای جز اشک نیست
گریه های سوزناک شهر را گردن بگیر
موی خود را اینچنین کردی پریشان لااقل
لغزش مردان پاک شهر را گردن بگیر
هیچ میدانی سرِ زلفت چه جنگی درگرفت
ردِ خونِ رویِ خاکِ شهر را گردن بگیر

بعد این ها کل شهرم عاشق رویت شده
حال دیگر گو چگونه من به دستت آورم؟
در میان شهر دل ها برده ای حالا دگر
جان من! ریزم چه خاکی را، چگونه بر سرم؟
جز همین شعر و نوشتن راه دیگر هست؟ نیست!
با همین شعرم، توجه کن! دلت را میبرم
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن