بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت !
آن اشک های شوق در آغازِ هر سلام
آن خنده ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت
آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار!
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت
کار رقیب بود که نامهربان من
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت
من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... .
ZibaMatn.IR