هر شب از عشق نشان و خبری می آید
در دل ظلمت هر شب قمری می آید
چشم عاشق نتوانست بر هم بزند
به امیدی که دوباره سحری می آید
شب تاریک گذر کرد و سحر باز آمد
باز بر قلب پر از غم شرری می آید
حال امروز گذشت و ره دیروز گرفت
شاید از جانب جانان خبری می آید
شب مهتاب شد و ولوله ای برپا شد
کز دل خاطره ها همسفری می آید
ZibaMatn.IR