امشب پیراهن کوتاه و گل گلی که به سلیقه تو خریده ام،برایت میپوشم
میگویی موهایت را هم خرگوشی ببندی قول میدهم به فرزندی قبولت کنم،
با خنده خودم را در آغوشت رها میکنم و تو آرام دست میکشی بین موهایم
چشمانم را میندم و نفسِ عمیق میکشم تا قلبم از لمس این همه خوشبختی از کار نیوفتد!
باهم فیلم میبینیم،یک فیلم گریه دار
و من عجیب با شخصیت های به هم نرسیده ی داستان همزاد پنداری میکنم،گریه ام میگیرد و تو هی قلقلکم میدهی و من با چشم های اشکی،برایت میخندم !
پشت پنجره ی بخار گرفته می ایستم و اسممان را کنار هم با انگشت روی شیشه مینویسم
صدای به هم خوردن در می آید
با دلهره برمیگردم،نزدیکم میشوی
میگویم صدای در آمد ترسیدم رفته باشی..
اخم میکنی و من بعد از یک نگاهِ آلوده به عشق، بدون مکث و بی فاصله میبوسمت..
بعد کنار هم دراز میکشیم و من با گریه برایت از تمام روز هایی میگویم که در جهنمِ نبودنت سوختم...
منتظر جوابی از تو نمیمانم،
میدانم که نیستی،
مابین زجه های حسرت بارم، داد میزنم
چه میشود اینبار به جای خیالت،خودت را برایم بیاوری؟!..
ZibaMatn.IR