عشق پَژواک نگاه است به آیینه دل
عشق سرخی سیب است به شکُوفانه دل
عشق نرمی صُبح است به آرامش دل
عشق آبی دریاست به شُکرانه دل
عشق ساز نگاه است به صد شعر وغزل
عشق حارس قلب است به گُلخانه دل
عشق باران بهارست که جان تازه کُند
عشق آتش گرم است به سوزانه دل
عشق خواب بگیرد زِ چشمان خُمار
عشق خانه خراب است به کاشانه دل
عشق حُرمت نشناسد به هر عقل سلیم
عشق منطق بِرُباید به فکرانه دل
عشق جام شرابست که صد کهنه شده
عشق مستی ناب است به غریبانه دل
عشق گاه غریب است پُرازاشک و غم است
عشق طومار کتابی است به نِگارانه دل
عشق راه درازیست پُرازپیچ و خم است
عشق توشه نخواهد به سفر نامه عشق
عشق هرچه بگویم تو را باز کم است
عشق عالیجنابی است به تاجانه دل
ZibaMatn.IR