عمریست دلم در طلبت آه دوان است
درکوچه ی یادت همه شب پرسه زنان است
شهر دل من پر شده از عطر هوایت
یادت همه جا چون نفسم در جریان است
با حال و هوای تو نفس می کشم آری
در سینه ی من خاطر تو در ضربان است
من عابر دلداده در این گوشه ی شهرم
دنیای خیال تو مرا جان و جهان است
آدم نشدم، آه نشد از تو گذشتن
عشق تو پری خاص تر از آدمیان است
هادی نجاری
ZibaMatn.IR