لعنتی بی تکرار من!
در مرور تمامِ زندگی ام تو تنها چیزی بودی که بر تمام وجودم،بود ونبودم،هست و نیستم حکم رانی کرده ی و در تلألو خاطراتم جا خوش کرده بودی!
تو برای من همان حسِ مطلقی میان تمام نا به هنجاری های روز و شبم!
همان روزنه ی امید درجوار تمام نا امیدی ام
همان ذره نوری که از کناره های درز های پنجره به اتاقم رسوخ کرده
همان کور سوی دل خوشی ام
آری تو خودِخود عنصر زندگی بخش منی!
همانی که بند به بند وجودم را وصله دار جانش کرده؛))
ساحل هاشمی
ZibaMatn.IR