در آخر این منم که می مانم و وسوسه ای خیال انگیز از تو
ساحل هاشمی...
تو تنها مسئله ی حل نشده ی زندگی منی که از تکرار اشتباهاتم با آن لذت می برم؛))
ساحل هاشمی...
دوست داشتنت همان شراب چند ساله ای است که بویش هم کافی است برای عمری مست شدنِ از تو ...
ساحل هاشمی...
لعنتی زمان آنقدر ازگذرش بی زارم که هنوز بغضِ خداحافظی آن روز گلویم را چنگ می زند
ساحل هاشمی...
و من درمیان کلماتت،مابین نگاه های گاه و بی گاهت در گوشه ا ی ترین بخش از وجودت گم شدم
ساحل هاشمی...
و چه غریبانه بغضم می گیرد
در تلاطمِ لحظه های نبودنت؛)
ساحل هاشمی...
از شهر خیالم می گذشتم
در تمام کوچه هایش، تنها تو بودی ...!
ساحل هاشمی...
گاهی دلیل لحظه لحظه بی خوابیت می شود؛همان کسی که رویای شیرین تمام خواب هایت بود؛)...