ارغوان گریه نکن
تاب تنهایی تو پایان یافت
ارغوان جام بگیر
باده بزن
مست بکن
ارغوان شعربگو
راز تنهایی خودرا
به سرکوی بگو
سوت وکوری
تو چرا
ای نفس ِسایه ی ِمن
خاک را زیر وزبر
پست بکن
سایه می آید
با نگاهت
ارزش خاک دو چندان شده است
مهر بالیده به رگ های حیات
شعله آورده نگاه سرخ ممات
خبر آورده سحر
سایه می آید
سایه می ماند
سایه می بالد
سایه در ریشه آلوده به تب
می خوابد
وتمام خورشید
به جهان می تازد
(بهار)
ZibaMatn.IR