دیگر چه فرقی می کند
باران ببارد
یا نبارد!
وقتی چتر خیال تو
بر سر ماندگار است...
دیگر چه فرقی می کند
بسازم یا بسوزم!
وقتی عشق تمامش سوختن است...
دیگر چه فرقی می کند
چه روزی خواهی آمد
وقتی همه روز در انتظارم...
دیگر هیچ فرقی نمی کند
اما فرق دارد
من مانده ام و خیابان های دهان گشاد
و خمیازه های بی وقفه ی روزه ها
من مانده ام و کوچه هایی پر از هق هق
من مانده ام و بغضی گلوگیر در نفس های پاییز...
مانده ام من...
و تو مانده ای در کجای این ناکجا
که هر چه می دوم
نمی رسم!؟
عاطفه مختاری
ZibaMatn.IR