عشق می آید
روشن میکند
■برقِ چشمانت مرا چون ماه روشن میکند
کلِ احساسِ مرا میگیرد و تن میکند
می رود پاییز ازپس کوچه های شهر من
اومراسرگرم ومحوخوب دیدن میکند
مثل یک آرامش دریاست،آبی،رنگ عشق
ساحلت ازموج غم دل را چه ایمَن میکند
گرم میگردد دلم وقتیکه چشمانِ مرا
در هوای عاشقی وقفِ سپردن میکند
هرم دستانت برایم مژده ی یک معجزه ست
سوزِِدل را از شبم راهیِ رفتن میکند
دوستت دارم ولی می دانم این تکرار ها
باخودم قلب مرا یک روز دشمن می کند
دوستت دارم ولی یک روز بر سنگ مزار
عشق می آید برایم شمع روشن می کند.
سپیده اسدی
مهربان
ZibaMatn.IR