ریشه در خاک
ریشه در خاکم ولی زخم تبر دارد دلم
سیب سرخی در کنار نیشتر دارد دلم
تا بهار از آسمان این حوالی سر کشد
صد زمستان قصه خون جگر دارد دلم
چون سپیدار بلندی لابلای شاخه ها
حال و روز ساقه خم تا کمر دارد دلم
سال های سال روئید از کنارم زندگی
خاطرات چیدن گل های تر دارد دلم
ای بهار از گوشه پرچین ما دامن نکش
سال دیگر با تو اما و اگر دارد دلم
همتی کن دست یاری ده که بار دیگری
بار این سرگشتگی را با تو بر دارد دلم
مانده در یادت که با پیغام شیرین خودت
گفته بودی طاقتت پس کو؟! مگر دارد دلم
♤♤♤
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR