در میان دشمنان، او را نشانش کرده ام
عیب من گیرید که خود میهمانش کرده ام
بعد از آن رفتن، کسی از درد من آگاه نیست
و چه شبها در خیال خود عیانش کرده ام
بی خبر از عشقم و بی رغبتم در دیدنش
آن طرف من همچنان، وردِ زبانش کرده ام!
من نمی گویم که از درگاه او رانده شدم
وای بر من خالقِ هر دو جهانش کرده ام؟!
هر کجا رفتم شده پیوسته او همراه من
سالیانی مثل رازی من نهانش کرده ام
سید عرفان جوکار جمالی
ZibaMatn.IR